ماهی کج ِ

بعضیا هم کج به دنیا میان

ماهی کج ِ

بعضیا هم کج به دنیا میان

اخ که باز تولدم میشه و من نمیخوام تنها باشم دوبااااره

  • ماهی ...

از خواب بیدار شدم ، تاریک تاریک بود خونه، سکوووووت مطلق حتی صدای چک چک اب ظرفشویی هم نمیومد ، رفتم تو هال ، سفره ی غذای نیم خورده ی ظهر پهن بود، تو اشپزخونه هنوز بوی برنج سوخته میومد .....

دلم یه صدا میخواست ... حتی از پشت تلفن، حتی صدای چک چک اب شیر ظرفشویی...اما هیچی نبود ،هیچی...هیچی

  • ماهی ...

امروزم دیدمش ! خداروشکر از اون حالت سرماخورده بیرون اومده بودم و اتفاقا خوب بود قیافم ، سلام کردم بلند و با اعتماد بنفس که برا خودمم عجیب بود ، خیلی با احترام و گرم جواب داد، بعدشم که دیگه صحبتی نشد ، اصولا هم ادمی نیس که نگاهای اونجوری داشته باشه که مثلا باهات چش تو چش شه 

حس میکنم توجه اش بهم جلب شده، حسسسسس بود البته! 

البته از طرفی حس میکنم توهم زدم !!!  

امروز میخواستم پاستیل بگیرم بهش تعارف کنم و اینا ، یه کم باب صحبت باز شه ولی تبخال زده بودم و خب ممکن بود دوست نداشته باشه ، و این بدتربن وقت بود برا این کار ! از طرفی نمیخوام من شروع کننده باشم ! میدونی مثلا وقتی به یه جمع پاستیل تعارف کنی و اگه اون سروع کنه صحبتو خیلی خیلی فرق داره با اینکه خودت بری یه کاره شروع کنی باهاش حرف بزنی ! اگه راهی به ذهنتون میرسه بهم بگین ...

  • ماهی ...

پیرو پست قبلی اول اینکه شروع کردم دعا خوندن :) 

حالا اگه دوست داشتید بعدا براتون میگم چه دعایی و چجوری 

و خب دوم این که در برخورد اول که یکی دو روز قبل بود خیلی رسمی بهش سلام کردم ، سعی کردم اروم باشم و توجه بیخودی بهشون نشون ندم ، لباس مرتب و ارایش ملایم و تمیزی داشتم ، سعی کردم با بقیه ی ادمای جمع صحبت کنم که منزوی به نظر نریم، البته حتی اگه اونم نبود و شخص غریبه ی دیگه ای اونجا بود هم همین اتفاق میافتاد چون من بقیه همکارارو میشناسم و زیاد باهاشون مراوده داشتم اما ایشونو خیلی کم و فقط یک بار خیلی وقت پیش یه کاری که بلد نبودمو یادم داده بودن که اصلا فک نکنم یادشون باشه ! در کل با خودم گفتم این که همینطوری راه میره دخترا میافتن دنبالش ، حداقل من این کارو نمیکنم که اصلا با روحیات خودمم نمیخونه این کار

از طرفی هرروز بیس بار میرم اینستاشو چک میکنم ، پیجش پابلیکه و من فالوش نکردم خداخدا میکنم از این برنامه هایی که میفهمی کی اینستاتو چک کرده داشته باشه و خب این خودش یه راهه که بفهمه توجهمو جلب کرده ، هرچند نمیدونم همچین برنامه ای اصلا هست یا نه ! شما میدونید ؟ اگه باشه به راه باحال به ذهنم رسید و اون این که خودم. تو فکرش بندازم بره نصب کنه! کسی میدونه واقعا هست یانه ؟

خلاصه حتی نمیدونم حضور منو متوجه شده یانه ! منو میشناسه اصلا یا نه ، یا اینکه کی دوباره میبینمش ...دعا کنید هرچه زودتر باشه...ولی سری بعدی برنامه ی دیگه ای براش دارم ...میام براتون تعریف میکنم ..


  • ماهی ...

راهی بلدید برای به دست اوردن پسر مغرور و بسیار خوشتیپی که تمام دخترا براش برنامه دارن ؟ 

دختر مورد نظر به شدت اماتور است

  • ماهی ...

بابا تو دیگه شور خوشتیپی رو دراوردی .....

  • ماهی ...

دیگه میترسم ارزو کنم ...

  • ماهی ...

من معنی نانوشته ی تو بودم ، مفهوم بی نهایت مدارا

  • ماهی ...

به من اینجوری لبخند نزن 

یه جوری نگام نکن انگار عاشقمی هنوز 

اینجوری ذوق نکن از دیدنم 

از این لبخند خوبا نزن لعنتی 

از این لبخندای مخصوص من 

یه جوری رفتار نکن انگار عاشقمی هنوز 

تو از اولشم نبودی ....


  • ماهی ...

تنهایی به نظرم برخلاف همه ی نظریه های فلسفی که راجع به اش وجود داره بلای خانمان سوزیه ، تنهایی نه به اون معنا که حس کنید کسی شما رو نمیفهمه و توی جمع احساس تنهایی بکنید ... 

تنهایی به شکل واقعی ترش یعنی این که از صبح تا شب در خونه تون بسته بمونه ، خونه تون تلفن نداشته باشه و گاهی یادتون نیاد اخرین باری که چند کلمه صحبت کردید کی بوده ....

این تهایی هر بلایی سرتون ممکنه بیاره ، ممکنه گاهی ده تا ایستگاه اتوبوس رو از مقصد دور تر پیاده شید چون داشتید راجع به هوای الوده شهرتون با بغل دستیتون گپ میزدید ... گاهی پای صحبت های میخ کوب میشید که کم ترین ارزش معنایی براتون ندارن ، گاهی این تنهایی شما رو به ابتذال حرف زدن با هرکسی و راجع به هرچیزی میرسونه .... 

وکافیه شما کمی حواستون به خودتون باشه تا به چشم خویشتن ببینید که .......

  • ماهی ...